آخرین ساعتهای 32 سالگی دارند با دلشوره میگذرند
با اضطراب
اینکه قرار است 33 سالگی چهها بر سرم بیاورد
اینکه قرار است باز کجای زندگیام را بسازم یا
به گند بکشم
میترسم از چیزهایی که منتظرم هستن و شک ندارم
که حتی اگر کلی هم درد بکشم، از پسشان بر میآیم
اما جنس وارد شدن به سن جدید با سالهای پیش فرق
دارد
یک جوری انگار تبدار است، انگار عجله دارد و میدود
راستش یک جورهایی نمیخواهم که 33 سالم شود
چون میترسم...